مـــــــــــادرانـــــه   !!!

مـــــــــــادرانـــــه !!!

و لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ
مـــــــــــادرانـــــه   !!!

مـــــــــــادرانـــــه !!!

و لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ

بنــام خــــداوند اردیبــهشتـــــ ...

 

     الــــهه اردیبـهشـتی " طبیعتــــ را دوستــــ می دارد ...،   

 

    صفـا و صـداقتـــ ذاتـی او  با ریـزه کاریهای ظریف زنـانه آمیخـته "   

     

    

 زنـی کـه در زندگـی "

 همسـری فداکــار و کمکــــ دهـنده استــــ  

          

بسیاری از زنان و دختران متوّلد این ماه از نظر شهامت و اخلاق از بسیاری از مردان جـدّی و خشن با همت تر می باشند...، اما در عین حال به قدرت جـادویی زن بودن خود نیز آنـقدر اطمینان و اعتماد دارد که بگذارد اگر شما مایل هستید " آقـای خـانه باشید، و امّا اگـر شما از عهده این کار برنیامدید ، آن وقت خودش کنـترل کارها را در دست می گـیرد. 

 

 

خودش یک زن واقعی است و از این بابت هم سخت احساس غرور می کند. از نظر او زن بودن مفهومش عروسک پر زرق و برق بودن ، متظاهر به ضعیف بودن برای به دست آوردن خواسته هایش نمی باشد. خیلی طول نمی کشد که شما پی می برید او دارای فکر و عقیده خاص خود می باشد و آنقدر قدرت دارد که برای رسیدن به هدفش عجز و لا به نکند.   

 

 

معمـولاً در یکـــ زن متّـولـد اردیبـهشتـــ آنقـدر عزّت نفس و تسـلّط به نفس وجـود دارد که بتـواند به هر نـوع خـواسـته و تمـایلـی لگـام بـزند .  

 

همسران آنـها بسیار خوشبختــــ خـواهند بود ...  

هرگـز و تحتــــ هـیچ شرایطی ، به آنها دروغ نگوییــد، آنـها هیچ وقـتــــ نمی تـواننـد افـراد دروغــگو را ببـخشـند. 

 

 

زن متوّلـد برج ثور از بسیاری جهات نمکـــ زندگی محسوب می شود.  

او مخلوطی است از کلیه خصوصیاتی که مردها در جستو خویش می باشند وکمتر پیدایش می کنند. البته گاهی ممکن است چنان از کوره در برود که قوی ترین مردها رابه وحشت بیندازد ... 

  

 

اما یک چنین حالتی هرگز بدون دلیل به وی دست نمی دهد.   

معمولا اگر شما او را خیلی بیش از حد اذیت نکنید ؛ بازی زندگی را خوب و با قدرت قابل تحسینی ادامه میدهد .   

 

 

به هیچ صورتی دغلباز و ناپاک نیست و از این دو نظر می توان رویش حساب کرد. دوستان صمیمی اش ممکن است افراد عجیب و خارق العاده ای از اجتماع باشند اما به هر حال اکثراً از کسانی هستند که به قول معروف سرشان به تنشان به می ارزد.  

  

 

اگر با کسی که مورد عـلاقه اش نمی باشـد ، برخـوردی پیـدا کـند ، هـرگـز بـرای پایـمال کردنش قـدم پیشــ نمی گـذارد بلـکته صـرفـاً او را نادیـده می گـیرند.  

  

 

زن متوّلد اردیبهشت می تواند به طرزی چشمگیر نسبت به دشمنانش بی تفاوتی از خود نشان بدهد در حالی که نسبت به دوستانش وفاداری را به حّد کمال می رساند و در خوشی و ناخوشی ایشان را ترک نمی کند. عزم راسخ و پا بر جای او در دوستی تقریبا نظیر ندارد. 

      

   تنـها چـیزی کـه او از شـما انتظـار دارد این استـــ کـه 

در مقابل صـادقانه و اعتماد چـشم بسته اش شما نیز مقابلـه به مثـل کنید و اگر چنین نکردید ...، مانند قطعـه ابــری که در معرض وزش باد تنـدی قـرار گرفتـه باشد، بی سـر و صـدا به گـوشـه ای پنـاه می برد و خـود را از متن زندگـی شما خــارج می سـازد.  

  

 

او به خوبی چشم چرانی های شوهر را تحمّل می کند و بر خلاف زنان متوّلـد برج حمل ( فروردین ) یا اسد ( مرداد‌ ) اگر شما در مقابلش از زن دیگری تعریف کنید ، بر افروخته نمی شود، عصبانیت منهدم کننده او وقتی بروز می کند که شما به راستی پا از گلیم خود فراتر گذاشته باشید.  

  

 

به هنگام آشنایی با یک چنین زنی خیلی زود متوجه می شوید که سخت مایل است احترامش مخصوصا در مجامع عمومی کاملا حفظ شود ؛ و باید سخت مراقب این موضوع باشید.

  

 

یک زن متوّلد اردیبهشت عاقل و چیز فهم می باشد. او می تواند ؛ یک زن هم صحبت و یک همدم بسیار خوب برای یک مرد باشد، 

  

 

گل های او بایدحقیقی باشند و احساس واقعی و بویی خوش از آن ها به مشام برسد. تا جایی که برایش امکان داشته باشد خانه را با گل های مختلف می آراید.  

  

 

همانقدر که او به بوهای خوش علاقه نشان می دهد، از بوهای ناخوش و بد متنفر است. او کسی نیست که بتواند و یا بخواهـد بـوی بـد را تحمل کند. 

  

 

کمتر ممکن است از کسی توقع داشته باشد مگر در محدوده عشق و وفاداری، و اگر خواسته اش برآورده شد، صمیمانه قدر شناسی می کند. اطرافیانش عاشق صداقت و راستی او می باشند. همنشینی با او مثـل یکــــ حمــام گــرم آرام بخـش استـــ .

 

از نظر بچـّه داری و مـادر بودن صبرش در تحـّمل نامـلایمات و شیوه آهـسته کاری اش موجب می شود که مـادری مـهربان ، بـردبار و تمـام عـیار باشد ... و به آن ها عشق می ورزد.  

  

 

آنـها احساس می کنند که او خیلی پیش از آنکه معـلّم و دستور دهنده باشد، یک دوست صمیمی و وفـادار است. بچه های یک چنین زنی بعد از آنکه از آب و گل در آمدند و خود صاحب خانه و زندگی شدند، بدون شک از مادر خو به عنوان یک زن فهمیده و مهربان در دوران کودکی، و یک دوست صمیمی و یک رنگ در دوران نوجوانی و بزرگسـالی نام می برند. 

 

 

او مـادری است که اگر کـودکـش بیـمار شود، شب های متـوالی بر بالینش بیـدار می نشیند و از ته دل از خـــدای خود می خواهد که به بـهبودی اش کمک کند.  

 

 

او معمولاً آدم متـّدین و معـتقدی است و به این دلیل در مواقعی که شـوهرش با مشکلی روبرو می شود ، خـوب می تـواند از نظـر روحـی و معـنوی به کمـکش بشـتابد.  

  

 

در قلب زن متـّولد برج ثور همیشه مکانی برای پـذیرا شدن درمانـدگان وجود دارد، مکانی که در آن عشق و محـّبتـــ به حد وفــور یافت می شود، مکانی که هر توفــان زده ای می تواند به آن پناه ببرد. زن متـوّلـد اردیبـهشتــــ روح واقـعاً بزرگی دارد.

 

لذّت یک لحظـه"مـــادر"داشتن!

 

تاج از فـرقِ فـلکـــ بـرداشتن ،

جــاودان آن تاج بــر سرداشتن  :

در بـهشتـــ آرزو  رَه  یــافـتن ،  

هـر نفسـ شـهدی بـه سـاغـر داشتن ، 

روز در انــواع نعمتـــ هــا و نـــاز ،  

شبـــ بتـی چـون مــاه دَر بــر داشتن ، 

صبـح از بــام جـهان چـون آفـتابــــ ،

روی گـیتـی را مُــنّور داشتن ، 

شـامگــه چـون مــاه رؤیــا آفــرین ،

نــاز بــر افـلاکــــ اَخــتر داشتن  ،

چـون صــبا در مــزرعِ سـبز فـلکـــ ،

بــال در بــالِ کــبوتـر داشتن ، 

حشمتـــ و جــاه سـلیـمانــــ یــافتن ، 

شـوکتــــ و فَـرِ سِـکـندر داشتن ، 

تــا  اَبـَـد در اوج قــدرتـــ زیـسـتن ، 

مُـلکـــ هـسـتی را مسـخر داشتن ،

بـر تــو اَرزانـی ... کــه مــا را خـوش تــر استــــ
 

  لــذّتــــ یکـــ لـحظـه "مــــــادر" داشتن !!! 

 

( فـریدون مشیری )  

 

زن کـانـون پـرفـروغ خـانـواده ...

رسول اکـرم (ص): مـردان بزرگـوار زنـان را بزرگـــ می شـمارنـد "  

  

ولـی مـردان پـستـــ و فـرومـایـه زنـان را کـوچـکـــ مـی شـمارنـد.

  

رسـول اکــرم (ص): هر چه ایمـان فرد به خــدا بیشتر باشد " 

 

محبتش نسبت به زنـان بیشتر می شود.  

 

رسول اکرم (ص) : بـهترین متـاع دنیــا ، همسر شایسـته است.  

 

حضرتـــ علـی (ع) کـارهای سنگین را به دستـــِ زنـان نـَسـپارید"     

زیــرا : زن گـل بـهاری استــــ نـَه پـهلوانِ سختـــ کـــوش . 

 

امـام سجاد (ع) : بهترین ِ فرزندان شما دختــراننـد.   

 

دختر ، فرزندی است مهربان ، مونس ، مددکار ، مبارک و مربی.    

 

امـام صادق (ع) : دختر « حسـنه » و پسر « نعمتـــ » استـــ ،  

 

حسنه ثوابــــ و نعمتــــ حسـابــــ دارد. 


امـام صـادق (ع) : بیشترین خـوبی در وجـود زنـان استـــ. 

زن "ریحـانـه آفـرینـشــــ "  

 

در طـول تـاریـخ هـمواره مـورد تـوجـه بزرگـان و  شـاعـران؛

 

و هنرمندان فـیلسـوفـان و نـویسندگان و بـزرگـان علـم و  

 

دیـن و ادبــــِ جهان بوده و توسـط آنـان ستوده شده است.  

 

دیدگـاه های مختلفی در مـورد او وجـود دارد.  


در مطلبـــ ذیل مختصراً سخن بعضـی از بـزرگان در بیان جایـگاه،  

 

مقـام و ارزش زن ارائـه گـردیده استــــ: 

 

امـام خمینـی (ره) : از دامن زن است که مرد به معـراج می رود.

 

زن نـورافـکن استــــ  درخانه ،بایـد نــورافـشانـی کـند و 

 

مـرد بـایـد باسخـاوتــــ و بیـان محبتــــ "انـرژی بـه او بـدهـد " 
 
 
 
تا او بتــواند بـه نــورافـشانـی خـود ادامـه بـدهـــد.  

مرد ها "خیلی موّفق به نورافشانی در خانه نمـی شوند .!!!  
 
 
مادر است که می تواند این نورافشانی را انجام بدهد؛  
 
پدر باید هوای مادر را داشته باشد و مدام او را با محبت کردن شارژ کند.

ایشان این طور تعبیر می کردند:
  
« مـوتور زن با محبّتـــ همسرش روشن می شود و حرکت می کـند. »  
 
به نقل از کتاب « حـاج آقـا مجتـبی تـهرانی ( ره )  »  

            

علامه اقبال لاهوری: زن کانون پرفـروغ خانواده ، مرکـز مـهر و رحمتــ،  

 

مظهر عشق" نمایشگر پاکی" نمونه عطوفتـــ و چشمه عنایت استـــ. 

 

ناپلئون : اگر زن نبـود نوابــغ جـهان را چـه کسی پرورش می داد ؟ 

 

برنـارد شـاو : زن شـاهکــار خـلقتـــ استـــ . 

 

امرسون : تمـدن چیستـــ ؟ نتیجه نفوذ زنـان پاکــدامن استــــ . 
           

شیلر "شاعر انگلیسی : هر کجا مردی یافتـــ شـد کــه : 

 

به مقامات عالیه رسیده یقـیناً زنـی پاکـدامن او را همراهی کرده استـــ. 

 

لامارتین : منشأ هر کار بزرگـی زن استـــ ،   

 

زن کتابی است که جـز بـه مـهر و محبّتـــ خـوانده نمی شـود . 

 

آناتول فرانس : زن رسمـاً مربـی مــرد و مـهّذبــــ اخــلاق اوستــــ.

ویلیام شکسپیر : چیزی که زن دارد و مرد را تسخیر می کند ...،  

 

مـهربانی اوستــــ ، نـه سـیمای زیبــایـشـــ . 
 

گــوتـه : زن تـاج سـر آفـرینـش استـــ ،   

 

او شریکــ زنـدگــی و یــار سـاعات درمـانـدگـی استـــ .  

 

و ... عقل زنان در زیبائی آنها و زیبائی مردان در عقل آنها استـــ.  

   

در لحظـه تحـویـل ســال ...

  

 

   گلــها هـمه بـا اذن تـو بـرخـواسـته اند 
  
 

   از بـهر ظـهور تـو خـود آراسـته اند 

  

   مـردم همـه در لحظـه تحـویـل ، بی شکـــ   

   

  اوّل فَــرَجـَتــــ  را  " زِ خــــدا خـواسـته اند . . . 

      

سیبــــ شود رویتـان ، سـرخ و سپیـد و دلــربــــا . 

سـبز شود جانتـان ، سـبز و بلـند و سـرفـراز . 

سـیر شـود کامـتان از کَــرَمِ کِــردگـار . 

 سِکــه شــود کـارتـان ، روزیتــان بـرقـــرار .   

 مـاهـی عمـرتان بـود ، پـر حرکتــــ پـر تــلاش . 

غَــــم بشـود سـنجدی ، رختـــــ ببـندد یـــواش . 

پـر ز حــلاوتـــــ شـود ، چـون سـمنـو " زنـدگـــی . 

  غــرق سـعادتــــــ شـود ، شـیوه ی اینـــــ بنــدگـــی . 

   

       آرزو مـــندم نــوروزی کـه پیش رو داریـد ،  

   

انشاءالله آغــاز روزهـایی باشد کـه آرزو داریـد ... 

      

 

نـــردبان زنـــدگـی ...

 

فـرزنـدانی که درکودکـی ، عاشـقانــه ؛  

 

(مـــادر ) رادوستــــ دارند ...! 

 

بـعد از ازدواج " آن عشقــ به کـجا می رود ...؟  

 

چه کسی آن عشقـــ را ازبین می برد .؟؟؟ 

 

 

( مــــــــادر " مـــــادر" مــــادر " مــادر .. . .. )  

    

دربـالا رفـتنـــ نردبـانــ زنـدگـی ،فــرزندانـــ راکـمکـــ میـکند. 

   

ولــی درآینـــده نزدیــکــــــ ...،   

   

زنــدگی " نــردبــانــ " نیستــــ ...،  

 

که شـما را بــالاو پـایینــــ بــبره ...!   

 

زندگـی : مثـــــل درختـــ می مـــونه ،  

 

و ( مــــــادر ) ریشـه اینــــ درختــــ ...! 

 

       

روزخــانــم دخـتـرهـا مــبارکــــ...

  

      این دخـتر یاسـین و طـاهاستـــ ...    
 

    ایـن ثمــرِ امّ ابیـهــاستـــ ... 
  

     آینـۀ حضـرت زهـراستـــ ... 

  

"میـلاد با ســعادت   

 

. حضـرت معـصومـه (ع) بر شما "مبارکــــ

 

            به یمـن مـیلادتان ؛       

 

        ذره ذره نــور میشـویم  و قطـره قطـره حضـور...        

 

       و دل را به سـرای گـرامیـتان ؛     

        

         "... دخــیل میبنـــدیم تــا در روز           

 

    مقـدس تولـّدتان ...؛        

  

         .با دستــهای پاکــتان تطـهیر شویم            

  

  روز همـــه خــانــم دخـتـرهـا " مبارکــــ   

امـیـدوارم هـمیـشـه شـاد و پیـروز و با ایمان "بـاشین 

 

 . و موفـّق در تـمام مـراحـل زنـدگـیتـوون  

 

...   دختــرای خـوبـی        

 

      بــرای مامانای مهــربونتــون باشین      

  

   

اگــر مــهربان باشی ...

  

    انـسـانـــها ...  

اغلب بی انصــاف ..., بی منطـق و خـود محـورند.
  

 

  اگر مهربان باشی ...  

تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهّم می کنند.
 

  

اگر مـوّفـق باشی ...  

دوستان دروغین و دشمنان حقیقی خواهی یافت.

 

اگر شریف و درستـکار باشـی ...   

فـریبت می دهـند.
 

 

آنچه را در طول سالیان سال بنـا نـهاده ای ... 

شـاید یکـــ شـبه ویـران کـنند, 

ولـــی ســازنده باش .
 


اگر به شـادمانی و آرامـشـــ دستـــ یابـی ... 

حـسادت می کنند.
و ... نیکی های درونت را فراموش می کنند.

 
بـهترین هـای خـود را به دنیــــا ببخش ...
 

حتـّـی اگـر هـیچ گــاه کافـی نباشد.

ودر نــهایتــــ می بیــنی ... 

 

هــر آنچـه هستــــ ,
 

همـواره میــان “ تـــو و خــــداوند ” استــــ . 

مــــــــــــادر !

مــــــادر :  

 

شخصیتی است‌ که‌

 

پیـامبـر نــور (ص): در وصفــــ‌ او‌ ، بـهشتــــ‌ را زیر پایش‌ می‌داند‌. 

  

در احادیثـــ‌ نیـز مقــام‌ مـــادر "  

 

بالاتر از جهاد در راه‌ خدا ذکر شده‌ استــــ‌. 

 

محبتِ‌ مـــادر "چشمه‌ای‌ از منابع‌ فیاض‌ لطفـــ‌ خداوندی‌ است.‌ 

  

و همچنان‌که‌ فیض‌ رحـمانی‌ لایـزال‌ استــــ ؛ 

  

مـــادر" هم‌ به‌ نسبت‌توانایی‌ خود درباره‌ فـرزنـدش‌ ، 

 

محبتّی‌ بی‌‌انتـها دارد.  

 

در بیان‌ عواطف‌ مـــادر " نیز قــلم‌ نـارسـاستــــ‌ ، 

 

چـرا که‌ او به‌ عاطفـه‌ و مـهرورزی‌ فرهنگــ‌ واقـعی‌ می‌بخشـد. 

  

محبّتِ‌ مـــادر " کوه‌ آتشفشان‌ِ لبریز و همیشه‌ گـرمـی‌ استــــ‌.  

 

محبّتــــِ‌ او بـاران‌ رحـمتـی‌ استـــــ: 

 

که‌ چشـمه‌های‌ وجود انسـان‌ را سـیرابــــ‌ می‌کـند.  

 

غنچـه‌هـای‌ لبـخـند را شکوفــا می‌سازد ،  

 

و گل‌های‌ پــژمـرده‌ شــادی‌ را نــوازش‌ می‌دهـد. 

  

مــادر : اساس‌ مـهربانی‌ و عصـاره‌ نیکـی‌ ستــــ‌.  

 

مــادر : لفظی‌ است‌ که‌ از نخستین‌ لحظـه‌ حیاتــــ، 

 

‌تـا دم‌ مرگـــ‌ هـرگز از بردن‌ نامش‌ خسـته‌ نمی‌شـویــم‌، 

  

بلکـه‌ به هنگـام‌ تلخ‌ترین‌ غَـم‌ها و زیبـاترین‌ شـادی‌هـا نیـز ؛

  

از نفس‌ِ گــرم‌ و دلــنواز او 000"  

 

و از یـاد معصـوم‌ و مقـدّسـش‌ اسـتمداد می‌جـوییــم .‌  

 مـــــادر ..."  

 

چـه‌ کلـمه‌ شیرین‌ و دلنشین‌ و مسّرتـــ‌ بخشـی‌ ،   

 

هیچ‌ نغمـه‌ مـوزونـی‌ روح‌ پـرورتـر و دل نشـین‌تـراز ...  

 

کلــمه‌ مــادر " وجـود نــدارد ، 

 

زیبــاترین‌ کـلمه‌ در عـالـم‌ خلقتـــ‌ ‌کلمه‌ ؛ مــادر استـــ.‌ 

 

تمام مردان برجسته دنیــا 

 

نقش تـربیـتی خـود را از " مـــادر " ایفـــا کـرده اند. 

  

تـاروپـود " مـــادر " ازمـهربـانـی "بـافـته شـده استــــ ...    

    

 مـــــادر                    

 

زیباترین کلمه هستی "  نبـض خــانـواده "  عاشق بی آر "   

 

دوستــــِ بی منتــــ "   یـار بی کـلکـــ "   سـلطان قـلبـها "   

 

تـکـیّه گـاه خستـگی "  انیس لحظه های بی کسی "     

 

گوهـر یـکـتای عشق "  محبّتـــِ بی پـایـان .........

 

چشمهای اشگــبار مــــــادر  ...    

تنها چیزی ستــــ که سنگدل ترین قلبــــ را به درد مــی آورد.  

 

( ناگفته نماند ! درزمانهای گذشته این گونه بود ...) 

 

در قــامـوس‌ آفــرینشِ مـــادر "  بُخل‌ و توقع وجود نـــدارد ، 

  

و همـــاننــد : خــــورشـــید "    

 

بر همه کـودکـانش‌ می‌تابـد و مـهر خود را ارزانـی‌ می‌کـند، 

 

چـــرا کـــه ...؟  

 

قلبـــِ‌ او به وسعت بی انتـهای آسـمان‌ بزرگـــ‌ استــــ‌ . 

  

هیچ‌ شخصیتی به جـز  مـــادر " در زندگی‌ پیدا نمی‌شود ،  

 

که‌ عشـق‌ و ســلامتی و جـوانـی‌ و آمــال و آرزوی‌ خــود را ، 

 

مُفتـــ‌ و مُسـلم‌ بـدونِ هیچ توقـعی عـاشقانه در اخـتیار بگذارد.  

 

عـطـشـــ روحــی ...

  نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرت ها، التهاب های جنسی را  

  

 فزونی میبخشد. وتقاضا برای داشتن روابط متعدد و افراطی را به صورت  

 

    یــک عطشـــِ روحــی درمی آورد. 

   

 غـریـزه جـنسـی غـریـزه ای نیـرومــند استــــ ... 

  

   که هرچه بیشتر اطاعت شود سرکش تر می شود .  

 

  

  پاداش شهید بالاتر است ...؛ یا جوان با عفتــــ ؟  

 

جواب این سوال را از حضرت علی (علیه السلام) می پرسیم؟  

    

 

 ایشان می فرمایند:  

   

 اَجر کسی که قدرت برگناه داشته باشد ...،  

 

ولی ... عفتــــ پیشه بکـند،  

  

  کمتر از رزمنده ای نیست که در راه خدا شهید شده باشد.  

 

شادی هایمان را باهم قسمتــــ کنیم ...

شبــــ عیــد بـود .  
پـسرکـــ، درحالی که پاهای برهـنه اش را جابجا می کرد ... 
صورتش را چـسبانده بود به شـیشه سرد مغـازه ای و  
به داخل نگـاه می کرد .   

با نگـاهش ، نـداشـته هـایش را از خــدا طلبــــ می کرد،  
و با چشمـهایش آرزو ... 

 

خانمی که قصد ورود به مغازه را داشتـــ ، کمی مکثـــ کرد "
و نگـاهی به پـسرکـــ کـه محـو تمـاشـا بـود ...  

 

چند دقیقه بعد ، در حالیکه یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد. 

 

آقا پسر ... آقا پسر .!!! 

 

پسرک برگشت و به سمت خانم رفت ...  

 

وقتی آن خانم ؛ کفشها را به او داد ؛ چشمانش برق می زد ... 

 

و باصدای لرزان پرسید: ... شما خدا هستید ؟ 

 

... نه پسرم ، من تنها یکی از بندگان خدا هستم.! 

 

... متوّجه شدم " شما با خدا نسبتی دارید ...!!!

ﻗـَـﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺑـِـﺪﺍﻧﯿـــﻢ !

 

پیــامبــر گــرامـی اسـلام می فــرمـاینـد: 

 

هر انسانیکه ادعـای ﻣﺆمنی می کند"و ایمـانـش به خــدا بیشتر باشد"  

 

به همسرش بیشتر ابــراز عــلاقـه و محبّتــــ می کـند .  

 

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭﻋﺪﻩ ﺯﻧﺎﻥ ﺑـﻬﺸﺘﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﺆﻣﻦ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺩﺍﺩﻩﺍند. 

 

ﺑــﻪ ﮔﻔﺘـﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑـﺰﺭﮔـﺎﻥ

 
ﺯﻥ ﺍﮔﺮ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ می شـد ﺣﺘﻤــاً " ﻃــﺎ " ﺑﻮﺩ
...
 

ﺯﻥ ﺍﮔﺮ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ می شـد ﺣﺘﻤــاً " ﺁﻫـــ " ﺑﻮﺩ ...    

  

   ﺯﻥ ﺍﮔﺮ ﺣﺸﺮﻩ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ می شـد ﺣﺘﻤــاً" ﭘــــﻧـــ " ﺑﻮﺩ .. 

ﺍﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪ ... ﺗﺎ ﺧـﻮﺍﻫـﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻣـــﺎﺩﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ   

 

     ـﺸـ ...   

ﺯﻥ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳـﺘﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍتــــِ ﺧـﺪﺍونـدﺳـتــــ ...  

 

ﺗﺎ ﺣـﺪﯼ ﮐـﻪ ﯾـکـــ ﮔـُﻞ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺍﺿـﯽ ﻣﯿـﮑﻨﺪ 

 

ﻭ ﯾکـــ ﮐﻠـﻤﻪ محبّتـــ آمـیز " قـلبشــ را آرام ...   

   

  

   

  ﭼﻨـﺎﻥ ﺑﺰﺭگــــ ﺳتــــ و با عظـمتــــ  ؛ ﮐــﻪ

   

 ﺩﺭ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺩﺭﻫﺎﯼ ِﺑـﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﭘـِﺪﺭﺵ ﻣﯽﮔﺸﺎﯾﺪ؛  

  

ﺩﺭﺟـﻮﺍﻧـﯽ ﺩﯾـﻦِ ﺷـﻮﻫـﺮﺵ ﺭﺍ ﮐـﺎﻣـﻞ ﻣﯿـﮑﻨﺪ ...  

 

 ﻭ ﻫـﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣــﺎﺩﺭ ﻣﯿﺸـﻮﺩ ﺑـﻬﺸتـــ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯼ ﺍﻭﺳتـــ ...  

 

پَــســ با احتـــرام " ﻗـَـﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺑـِـﺪﺍﻧﯿـــﻢ !  

 

خـداوند مـهربان "در طبیعتــــ موجوداتــــ بسـیار زیبـایی را آفــرید. 

 

سـتارگـان درخشان ... مـاه و خـورشـید تـابـان  ... 

                           

که با آفـتابـــ طـلایـی اش بـه زمـین گـرمـا و انـرژی می بخشد. 

       

دریا وَ آسمان آبی " با پـرندگـان زیبـایی چـون "  

 

قـوی سـفیـد؛ و طـاووس رنگـارنگــــ  ...  

 

زمین سرسبز و درختـانی با برگــهای سـبز و خــُرم "

                                                                  

و گُـلهای رنگارنگـــ با بـوی خـوش و  زیبــــــا ...

                                     

ولی هیچ موجودی را جذابتر و تصویری را زیباتر از زن به نمایش نکشید ...  

 

زیرا زن اِلـهام گرفتــه از تمـام عناصــر زیبـای طبیعتـــ استــــ و ... 

 

زیباییهای طبیعت " در زن خلاصه شده و علاوه براین بالاترین و باکمالاترین " 

  

چیزی که در زن وجود ودارد ...  ...  ... 

 

مهر و محبت و احساساتـــ لطیفـــ است که در هیچ موجودی وجود ندارد . 

 

زن درنظام هستی ؛  یک شاهکــار به تمـام معنـااستـــ " 

 

وَ در نـظام  آفـرینـشـــ بـی نـظیــر استــــ .    

                                                                                 

لـطفأ بفرمائید صبــحانه ...

صبــحـانه خـوردن شــتر " بـا خـانـواده ...

کشاورزی " اهل منطقه استـنفورد شـایر انگـلیس ؛ 

 

همیشه موقع صبحانه خوردن یک مشکل اساسی دارند.  

یکی از شـترهای مزرعه ناتان،  

مدتی است عادت کرده هر روز صبح هنگام صبحانه ؛ 

از طریق پنجره سر خود را وارد آشپرخانه کرده ؛ 

و با این چهار نفر صبحانه می خورد.
مشکل اینجاست که : 

ناتان در مقابل این کار حیوان نمی تواند کاری بکند ...

و همین امر باعث می شود ... 

هر روز صبح گـرسـنه از پـــای میــز بلــند شــود ...   

بــــرای خــودم ...

  

   گـاهــی  دلـــم "

    برای خودم تنگ می شود.   

   گاهی زمین به تمام فراخی اش  

   در پیش کلبه کوچک ما،تنگ می شود. 
   گاهی لطافتـــ سحری ام بــه وقتــــِ ذکــر،  

  بـا.. " بـاده سحـری اش جـَنگــــ " مـی شـود. 
  گاهی بــه مـحتـسبــــ برســد عقـل و دین مـن ،

  ز مسـتی ام ؛همـه ی جـان ؛ سنگ می شود. 
   گاهی فـغــان نمـی رســد ؛ بــه هـر کــسی " 

  گاهی دلـم بـه نای نِی اش رنگ می شود. 

   گاهی دلم برای خودم تنگ می شود.  

 گاهی دلم برای خودم تنگ می شود.    

 گاهی دلم برای خودم تنگ می شود. 

 گاهی . گاهی . گاهی 

   گ . ا . ه . ی  

آدمـها مـثل کـتابـــ مـی مـاننـد ...

 

 آدمـها مثـل کــتاب می مـاننـد .  


بعضی از آدم ها جلد زرکوب دارند ؛
بعضی جلد ضخیم ؛ و بعضی جلد نازک ؛ 

  

بعضی از آدم ها با کاغذ کاهی چاپ میشوند ؛
و بعضی با کاغذ خارجی ؛

 

بعضی از آدم ها تجدید چاپ میشوند ؛ 

بعضی از آدم ها ترجمه شده اند ؛  


و بعضی از آدم ها فتوکپی آدم های دیگرند ؛  

بعضی از آدم ها با حروف سیاه چاپ می شوند ؛


و بعضی از آدم ها صفحات رنگی دارند ؛
بعضی از آدم ها تیتر دارند، فهرست دارند ... 


و روی پیشانی بعضی از آدمـها نـوشـته انـد :
حق هر گونه استفاده ممنوع و محفوظ است . 


بعضی از آدم ها قیمت روی جلد دارند ؛

 

بعضی از آدم ها با چند درصد تخفیف به فروش می رسند .
و بعضی از آدم ها بعد از فروش پس گرفته نمیشوند .
 

بعضی از آدم ها نمایشنامه اند و در چند پرده نوشته میشوند .
بعضی از آدم ها فقط جدول و سرگرمی دارند . 

  

و بعضی از آدم ها معلومات عمومی هستند .


بعضی از آدم ها خط خوردگی دارند .
و بعضی از آدم ها غلط چاپی دارند . 


از روی بعضی از آدم ها باید مشق نوشت .
و از روی بعضی از آدم ها باید جریمه نوشت . 


بعضی از آدم ها را باید چند بار بخوانیم تا معنی آنها را بفهمیم ...  

 

(قـیصـر امـین پـــور )