مـــــــــــادرانـــــه   !!!

مـــــــــــادرانـــــه !!!

و لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ
مـــــــــــادرانـــــه   !!!

مـــــــــــادرانـــــه !!!

و لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ

اگر عشق نبود؛اگر...اگر...

اگــر گــناه وزن داشتـــــ؛!!! 

 

هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد ؛

تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی ...
و من شاید ؛ کمر شکسته ترین بودم.

 اگــر غــرور نبــود؛
 

چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند ؛
و ما کلام محبت را ؛ 

در میان نگاههای گه گاهمان جستجو نمیکردیم!

  

 

اگــر دیـــوار نبـــود؛  

 

نزدیک تر بودیم ؛
با اولین خمیازه به خواب میرفتیم.
و هر عادت مکرر را در میان 24 زندان حبس نمیکردیم.

       

 

اگــر خــوابــــ حـقیقتــــ داشتـــــ؛ 


همیشه خواب بودیم...

هیچ رنجی بدون گنج نبود ...
ولی گنج ها ؛ شاید بدون رنج بودند.

اگر همه ثروت داشتند؛
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند؟
و یکنفر در کنار خیابان ؛ خواب گندم نمیدید ؟

  

اگــر مـرگـــــ نبــود؛ 


هـمه کـــافــر بــودنـد ؛
و زندگی بی ارزشترین کالا بود.
ترس نبود ؛ زیبایی نبود ؛ و خوبی هم شاید.....

 

 

اگــر عشـق نبـود؛ 


به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه میکردیم؟
و چگونه عبــور روزهای تـلخ را تـابـــ می آوردیم؟
آری !!! بی گمان پیش از اینها
مــرده بــودیــم...


اگـر عشـق نبــود؛ 


اگـر کینــه نبــود ؛ 

 

اگـر خــداونــد...؛ 


یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد ؛ 

من بی گمان؛
دوباره دیــدن تـو را آرزو می کردم و تــو نیـز ؛
هـرگز نــدیــدن مــرا...

آنـگـاه نمی دانــم.  

بـراستـی خـداوند کـدامیـکــــ را می پـذیـرفتــــ؟؟؟  

 

 دکـتـرعلی شریعتی...دکترعلی شریعی...دکتر علی شریعتی...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد