روزی در هوای گرم مدینه " زنی جوان و زیبا در حالی که :
طبق معمول روسری خود را به پشت گردن انداخته و دور گردن
و بنا گوشش پیدا بود" از کوچه عبور می کرد.
مردی از اصحاب رسول خدا(ص) از طرف مقابل می آمد.
آن منظره زیبــا"سخت نظر او را جلب کرد و چنان غرق تماشای
آن زیبــا شد که از خودش و اطرافیانش غافل گشت .
و جلو خودش را نگاه نمی کرد. آن زن وارد کوچه ای شد و
جوان با چشم خود او را دنبال می کرد.
همانطور که می رفت ...
ناگهان استخوان یا شیشه ای که از دیوار بیرون آمده بود"
به صورتش اصابت کرد و صورتش را مجروح ساخت ،
وقتی به خود آمد که خون از سر و صورتش جاری شده بود.
با همین حال به حضور رسول اکرم (ص)رفت ...
اینجا بود که آیه مبارکه نازل شد:
ای پیامبر! به مو منان بگو ؛ که دیده هاشان را فرو گیرند"
که آن برای ایشان پاکیزه تر است .
به درستی که خداوند متعال "به آنچه می کنند "آگاه است .
( استاد شهید مرتضی مطهری )